- چوب کاری
- کسی را با چوب زدن، کتک زدن کسی با چوب، کنایه از شرمسار ساختن با محبت بیش از حد، شغل چوب کار، نجاری
معنی چوب کاری - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کسی را با چوب زدن، سیاست و تنبیه بواسطه چوب زدن، عمل چوبکاری کردن
نجّار، آنکه اشیای چوبی درست می کند، درودگر
کوبیدن و صاف کردن فلزات با چکش
کاری را از پیش خود انجام دادن، عمل خود کار خود بخود انجام دادن عملی
شغل و عمل چای کار، کشت و زرع چای
شغل و عمل چرخ کار
تراش دادن فلزات، تراش کاری
دوختن با چرخ خیاطی
تراش دادن فلزات، تراش کاری
دوختن با چرخ خیاطی
عمل چکش زدن به فلزات، کوبیدن و صاف کردن فلزات با چکش
نیکویی، عمل درخور پاداش نیک
شغل و عمل قلب کار
بستانکاری، خواستاری
عمل و شغل چوبدار خرید و فروش گوسفند، یکی از مشاغل میدان های بار فروشی است قپانداری. یا حق چوبداری. مبلغی که خریدار بعنوان حق توزین به چوبدار (قپاندار) می پردازد
حسن عمل نیکو خدمتی
کسی که غذای چرب مانند آبگوشت، کباب و مانند آن ها بپزد، صنف کله پز و دیزی پز
کسی که کارش خرید و فروش گوسفند است، گله دار، گوسفنددار، گرزدار، چوبک زن
شغل و عمل آب کار، آب دادن فلزات، محلی که در آن آبکاری می کنند
تنبیه تادیب گوشمالی
کار کردن در شب